شاید کمی حرف برای گفتن...
شاید کمی حرف برای گفتن...

شاید کمی حرف برای گفتن...

«...کلاغ ها...»


از یک جهان بریده ام اما درون من


دلبستگی برای کسی که"نبود"بود


...........


عاشق شدم،شبیه تو در یک نگاه...نه


شاید ضرر کنم ولی یک اشتباه...نه


..........


عاشق شدی و...عاشقتم مرد لعنتی


من را بزرگ می کند این درد لعنتی 



هرروز رانده می شومت با فریب سرخ


جایی رسیده ام که به دادم صلیب سرخ...



مخروبه ای تو مثل نگاه کلاغ ها


ترسیدم از غرور تو از ننگ عاق ها



ترسیدم از سقوط به قرن عذاب تو


ترسیدم از صعود ِجنون،درد ِخواب تو



من قرن هاست منتظرم تا که پشت خط...


دل باختی و نسل کشی می کنی فقط


........


خاکم بکن که زندگی من زیادی است


مردن برای توده ی زخمی م،عادی است



هرچی که هست،دار و ندارم فدای تو


من زنده مانده ام که بمیرم برای تو


  


از یک جهان بریده ام اما درون من


دلبستگی برای کسی که"نبود"بود


...........


عاشق شدم،شبیه تو در یک نگاه...نه


شاید ضرر کنم ولی یک اشتباه...نه


..........


عاشق شدی و...عاشقتم مرد لعنتی


من را بزرگ می کند این درد لعنتی 



هرروز رانده می شومت با فریب سرخ


جایی رسیده ام که به دادم صلیب سرخ...



مخروبه ای تو مثل نگاه کلاغ ها


ترسیدم از غرور تو از ننگ عاق ها



ترسیدم از سقوط به قرن عذاب تو


ترسیدم از صعود ِجنون،درد ِخواب تو



من قرن هاست منتظرم تا که پشت خط...


دل باختی و نسل کشی می کنی فقط


........


خاکم بکن که زندگی من زیادی است


مردن برای توده ی زخمی م،عادی است



هرچی که هست،دار و ندارم فدای تو


من زنده مانده ام که بمیرم برای تو


این عشق را به عشق تو با سر دویده ام


اما هنوز هم نرسیدم به پای تو...


..............


من را ببین!که عاشق ِعشقی که نیست بود


این لاشه با اشاره ی تو،سر به نیست بود


............

به پُست من هوای دلت کم نمی خورد


غم در سرم نشسته،تکان هم نمی خورد



ای کاش بود حرف قشنگی به جای کاش


میمیرم از تلاوت این آیه های کاش



گاهی دلم خوش است که دلتنگ من شوی


رسوای هر جماعت هم رنگ من شوی



از تیغ ِخود زنی م،سراغ مرا بگیر


از مادرم کلید اتاق مرا بگیر...



از پنجره بپرس چقدر انتظار را...


با داغ ِروی خاطره هایم هوار را...



من ؟زندگی؟بدون تو؟باشم؟چه کار ها!


بی تو چگونه سر نسپارم به دار ها



هی ختم می شوم به نگاهت...مرا ببخش


از چاله ات نشد که به چاهت...مرا ببخش



می خواستم که خاطره سازی کنیم و بعد


این شعر را به جای تو قاضی کنیم و بعد



در ناامیدی ات برسانم امید را...


در قعر سال های سیاهت،سپید را...



تا خواستم،نشد که تو را عاشقت کنم


آزادی ام همیشه سرش گرم مردن است


دستم نمی رسد به تو،شعرم ولی چرا


این سرنوشت ِخوب ِغزل های یک زن است!



رفتم به دورها ـ به تو نزدیک تر شوم


در هرکجا، برای تو بودم زیاد ِکم!


ما بین این جماعت مجنون چه می کنی؟!


خنجر به دست توست؟بروتوس ِمن،تو هم؟!٭


...........


این آستین مکان عزیزی که بود،هست!


از مار ها دلم نبریده...شکسته است


..........


در من کسی ست باعث این اتفاق ها


شاید منم شبیه نگاه...


..........................کلاغ هــــا...



٭بروتوس تو هم؟


اصطلاحی لاتین که برای بیان شاعرانه اخرین سخن دیکتاتور 


رومی،ژولیوس سزار


به دوستش بروتوس که انرا هنگام کشته شدن گفت


برای نشان دادن اوج خیانت بکار می رود
نظرات 1 + ارسال نظر
مهزیار کاظمی موحد چهارشنبه 4 فروردین 1395 ساعت 18:49 http://mahziarkazemi.mihanblog.com

سلام خانم حسینی
سال نو مبارک.
برای شما آرزوی موفقیت می کنم

سلام
خیلی ممنونم
سال نو شما هم مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد