شاید کمی حرف برای گفتن...
شاید کمی حرف برای گفتن...

شاید کمی حرف برای گفتن...

دکلمه طالع نحس


زحمت میکس و آهنگ رو دوست خوبم خانم شعله موافق عزیز کشیدند

لینک دانلود با صدای خودم:


download

شبیه تو

کبوتری که ندیدی به شیشه ات می خورد

و پنجره جسدش را به روی دست آوُرد

::::::::::::

"عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم "*

به جستجوی کسی که شبیه تو باشد؟


تو خوش نداشتی اصلاً ببینمت گاهی

و توی ذهن ِ شلوغت کسی ولو باشد


که فکر میکردم توی حس "تنهایی "م

"تفکراتِ تو آلوده ی "روسو"باشد*


چه خوب می شد اگریک نفر می آمدکه

شبیه حرف خودش...نه!شبیه تو باشد!


تو خوب بودی _ و این قابلیتت بد بود_

میان ِاین همه نامردعوض نشو،باشد؟


که فکر می کردم یاد هیچ فردی نیست

که از تمـــــــام ِ تعابیرِغم جلو باشد


میان این همه سرکوب ِ شعر و آزادی

نـــــدای محکـــم اندوه بـــا وتو باشد


که من نخورده بگویم که مست خواهم شد

بدون خاطره در من تلـــــوتلـــــو باشد

.................

نمی شود که بخواهم کنار من باشی...

کنـــارِ دست ِاُتوبــان،پیــاده رو باشد؟

.................

...........

ذغال ِ چشم تو ترکیب ِ واقعاً ع/آلی ست

و تحت ِ پوشش ات الماس می شود کربن


صدای گریه ی مغلوب  ِترس هایم را

بدون ِ واهمه یک عمر در خودت خفه کن


که من به شکل ِ تعابیر ِمرگ بد فرمم

شبیه کندن ِ "غم"رو درخت با ناخن


تلاش کرده ام اما نشد کسی باشم...

که کشفیات بزرگی نداشت این"دالتون"


_که انتظارِ تورا...؟خواهشاً نپرس این را_

_که انتظار ِکسی را کشیده هر تلفن _


تو رفته ای و ندیدی که فتح ِ"استرلیتْز "*

شکست ِ زندگی ام شد،بدون ِ"ناپلئون "

:::::::::::::::::

منی که از پس عشق تو بر نمی آمد

چقدر سر به بیابان گذاشت ،تنهایی

و کاش میشدازاین وضعیت خلاص شوم

تو از جهات زیادی به من نمی آیی...


من از جهات زیادی...هنوز دلتنگم

بدون آنکه بخواهم برات می جنگم

:::::::::::::

تو شکل ِدیگر ِ حسرت،بنام غم شده ای

تمام ِ هرچه که از دست داده ام شده ای

:::::::::::::

برای تو... که دلم تنگ می شود گاهی

برای تو... که ندارم به جز تو همراهی


برای تو که...فقط معتقد به رفتن بود 

برای تو که..._شریک ِتو دود ِبهمن بود _


برای تو که _ نگفتی دوباره برگردم_

برای تو فقط آرامش آرزو کردم

...................

برای من که نشد باز، زیرِ آوارت... 

برای من که دلم تنگ ِ آه ِ سیگارت...


برای من که به چشمان ِ عشق زُل زده ام

بدون آنکه بخواهم به مرگ پل زده ام


_کسی نبود بگوید به عشق زل نزنی

بدون آنکه بخواهی به مرگ پل نزنی_


کسی نبود بگوید که _من کنار ِ توام_

"هنوز دیده به دیدارت آرزومند است"*

و زیر ِنعش دلت را نگیر...تنهایی

جنازه لایق ِ تشییع ِ آبرومند است


کسی نبود بگوید که _افتخار ِمنی  _

اگرچه از همه ی این جهان شکستم ماند

هنوز بدتر از این اتفاق چیزی نیست:

که رفته ای و خدایم به روی دستم ماند



*مصرعی از حافظ

*کتاب تفکرات تنهاییروسو

*استرلیتز:بنام نبرد سه امپراطور نیز شناخته شده و یکی از بزرگترین

پیروزی های ناپلئون بود که به شکست ائتلاف سوم منجر شد

*مصرعی از سعدی

...........................................

آرزوی محال...یعنی تو...

کاش می دانستم چیست....آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست...

دیوار مهربانی



حرفی بزن،این حرف ها دیوار خواهد شد
تاریخ برلین بازهم تکرار خواهد شد

................................................

هرچی که می خواهی از این"دیوار"هابردار
با"مهربانی"سایه ات را ... بر سرم بگذار 

_انگارکه...انگارکه...پشت و پناهم رفت _
وقتی نباشی واقعا از دست خواهم رفت
....................
تنهایی ام عمری ست که پشت ِ در ِ خانه ست
تنهایی ِآواره ام دنبال ِ یک شانه ست

تنهایی ام از پشت عینک تار می بیند
پشت ِ تمام تیترها انکار می بیند

تنهایی ام ،مستی ِ بعد از ماندن ِ غم بود
من هرچه می کردم برای رفتنش ،کم بود

:::::::::::::::::::

من پایتخت ِ عشق های بی سرانجامم
خود را خدای بی لیاقت نیز،می نامم

که هیچکس از بودنم سهمی نخواهد برد
من یک شراب تازه وارد در دلِ جامم

از های و هوی من بترسی واقعا مُردی!
کــه بیشتــر از روح ِاقیانوس/آرامم

چشم انتظار ِ"عیدقربان" باش،میفهمم!
در چشم هایت وارث ِ میراث ِ "صدّامم"

انگارکه...انگارکه...خط آخرش اینجاست...
تو آخرین حرف ِ منی ما قبل ِ اعدامم

::::::::::::::::::::

_دیگر نذوراتت به درد من نخواهد خورد
چیزی از این دنیا به غیراز غم نباید بُرد_

::::::::::::::::::::::

تنهایی ام،"آزادی"ِ مشروط بر حصر است
"تغییر نام"ِ بغض هایم بــه"ولیعصر"است

آزادی ام در انتظار ِ حکم ِ اعدام است
آزادی ام تشییع یک سرباز گمنام است

"آزادی"ام دلواپس نسل "ِ امانت "*هاست
آزادی من بیشتـــــــر از بیشتر تنهاست

آزادی ام را شاخه ها عمری تکان دادند
که برگ برگم پیش ِ پای باد،افتادند

آزادی ام!
.............. دیوار ِتنهاییت در هم داشت؟!
شق القمر هایی که میکردی اثر هم داشت؟!

چشمان تو هربار باطل کرد نسلم را
از اسب افتادم بگیرم دست ِ اصلم را

پل های برگشت ِمرا چشم تو ویران کرد
جمعیت ِ غم های من را مثل تهران کرد

دیواری از دیوار من کوتاه تر...نه نیست
از کافر ِمومن به تو گمراه تر...نه نیست

:::::::::::::::::::

بیزارم از هم سو شدن با بادها،لطفن
آزادی ِ بی دست و پایم را بگیر از من


*حسین امانت معمار برج آزادی

((...بی خوابی...))

 گفتم ضرر داری و در آخر فقط سودی

دندان ِعقلی و از اول رفتنی بودی...
:::::::::::::::
هرگز نفهمیدم که تو آخر چه می خواهی؟
از خاطراتت گم شدم دیگر چه می خواهی؟
:::::::::::::::
پهلو به پهلو می شوم هرشب به روی قبر
با قرص جبران می کنم بی خوابی ِغم را
هرروز میمیرم ولی انگار کافی نیست
هرروز می بینی مرا، بی تابی ِ هم را...
:::::::::::::::::
از دست ِمن رفتی ولی از خاطراتم نه
این بدترین نوع از تمام مرگ هایم بود
مخفی شدم از عشق ِتو اما حرا لو رفت!
قربانی ِاین سهل انگاری خدایم بود ادامه مطلب ...

گناه کن...

  


برگرد و روزگار دلم را سیاه کن


هرچی که ماند از بدنم را تباه کن


باید که ناتمام نماند تمام من


چیزی نمی رسد به تو با انهدام من



من جز تو هیچ راه فراری نداشتم


با هیچ کس به جز تو قراری نداشتم ادامه مطلب ...