گفتم ضرر داری و در آخر فقط سودیدندان ِعقلی و از اول رفتنی بودی...:::::::::::::::هرگز نفهمیدم که تو آخر چه می خواهی؟از خاطراتت گم شدم دیگر چه می خواهی؟:::::::::::::::پهلو به پهلو می شوم هرشب به روی قبربا قرص جبران می کنم بی خوابی ِغم راهرروز میمیرم ولی انگار کافی نیستهرروز می بینی مرا، بی تابی ِ هم را...:::::::::::::::::از دست ِمن رفتی ولی از خاطراتم نهاین بدترین نوع از تمام مرگ هایم بودمخفی شدم از عشق ِتو اما حرا لو رفت!قربانی ِاین سهل انگاری خدایم بود ((...بی خوابی...))
گفتم ضرر داری و در آخر فقط سودیدندان ِعقلی و از اول رفتنی بودی...:::::::::::::::هرگز نفهمیدم که تو آخر چه می خواهی؟از خاطراتت گم شدم دیگر چه می خواهی؟:::::::::::::::پهلو به پهلو می شوم هرشب به روی قبربا قرص جبران می کنم بی خوابی ِغم راهرروز میمیرم ولی انگار کافی نیستهرروز می بینی مرا، بی تابی ِ هم را...:::::::::::::::::از دست ِمن رفتی ولی از خاطراتم نهاین بدترین نوع از تمام مرگ هایم بودمخفی شدم از عشق ِتو اما حرا لو رفت!قربانی ِاین سهل انگاری خدایم بود::::::::::::::::::ایمان فقط میراث کفر ِعشق ِ آدم هاستاین حرف ها را یک نفر باید به دین می زددر بهترین جای جهان دیدم"خدایم"راآن جا که "چشمانت"دلم را بر زمین می زدمن سقف رویایم از این دنیا فراتر بودآن روز هایی که خدای من،خداتر بودحالا فقط خاکسترم یک یادگار از مرگچی مانده جز یک هیبت ِبی اقتدار از مرگچی مانده جز بیداری ِبی خوابی ام هرشب از دستمالی که تورا می سوختم در تب::::::::::::::::::بعد از تو از انسانِ این افکار می ترسمآنقدر تنها ماندم از دیدار می ترسمحال ِهمه خوب است باور میکنم امااز تیترِ خوبِ پشت ِهر اخبار می ترسممن بارها فهمیده ام "آوار" یعنی تواز شانه ی لرزیده ی دیوار می ترسمای کاش"رفتن"دکمه ی"برگشتنی"هم داشتاز سال های خوب ِبی تکرار می ترسمفردی که در چشم تو می دیدم خدایم بودآنقدر ایمان دارم از اقرار می ترسموقتی که معنای انالحق را نمی فهمیاز دست های ِبی گناه ِ دار می ترسم::::::::::::::::::::::::از پای آزادی که در میدان قلم می شداز مرگ ِشاعرها که در دنیا علم می شداز هر حقوقی که بشر میخواهد از حیواناز اختیارآلوده ی جبر ِخدا _انسان _از رفتن ات که پشتِ چشمانِ مرا خم کرداز زندگی که هرچه داد از انتها کم کردازمست کردن های ِتنهایی ِتنهایماز انعکاس ِخاطراتت توی رویایماز چشم های تو که بُعدِ دیگر ِدردنداز"کاش"هایی که فقط معنای "برگرد اند"از تخت خوابی که مرا بیدار می خواهدبغض ِاتاقی که فقط دیدار می خواهداز آینه که سال ها درگیر ِ خود بینی ستوقتی کسی که بود،باید باشد اما نیستاز دردهایی که مرا عمری بغل کردنداز چشم هایی که نمیفهمم چرا سردنداز خاطرات تو که می بویند بویت راوقتی نمی دانم به گورم آرزویت را...از عکس هایی که مرا هرگز نخندیدندتا آن روبان مشکی ات را روی من دیدنداز"در"که عمری روی دورِ رو به راهش نیستوقتی کتونی های تو پشت ِ نگاهش نیستاز خودکشی ِگریه هایم توی تنهاییدیدم که رفتی...پس چرا بی وقفه اینجایی::::::::::::::::::::::::::من زندگی کردم برای مردنم با تواز خاک برگشتن به خاکت افتخارم بوداز"روزگار" من درآوردی "وجودت" راوقتی که رفتی زود فهمیدم"دمارم" بودمن سوره های عشق را در بودنت دیدمدنیای من بعد از تو قرآن هم نمی فهمدآنقدر آلوده ام به شهر پاک چشمت کهاندازه اش را دود تهران هم نمی فهمدحسرت نمی خوردم اگر یک روز می ماندیوقتی که بودی دردِ این دنیا عوض میشد_دیدم کسی در دست هایت زندگی میکرد__ای کاش جای دست های ما عوض میشد_خوشحالم از اینکه نگفتم عاشقت بودمخوشحالم از اینکه"خدایم"را ندیدی تومن روی قبر خاطراتم زندگی کردماز آخرین طوفان به آرامش رسیدی تو؟::::::::::::::اینجا خیالت می کشد دستی به تنهایی ممی خواستم باشم ولی یک عمر تنها نهمن توی بیداری فقط خواب تو را دیدمکابوس می آمد به دیدارم تو اما نه...:::::::::::::::::::شرمنده ام وقتی مرا نادیده می گیریشرمندگی تنها گناه ِعمده ی زن هاست...بی خوابی ِکابوس را میشد تمامش کرد...بی خوابی از نسل ِ"خداحافظ نگفتن"هاست